پارت سی و هفتم :

یه نگاه به حلقه یه نگاه به چشمای منتظر نویان انداختم، توی چهره اش استرسو میدیدم اون موقع به هیچی فکر نکردم و گفتم :

_ نه.

اول شوکه شد و بعد به وضوح دیدم حالت چهره اش بهم ریخت و ناراحت شد، زیر چشمی بهش نگاه کردم و معمولی گفتم :

_ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.